بازی در حیاط
امروز پنجشنبه است و در محیط کار می باشم دلم گرفته است .این روزها دلنگران دایی ام
محمدجان دیشب بهت قول دادم از سر کار آمدم بریم حسابی بازی کنیم .این زمانها دیگه پیدا نمیشه
معلوم نیست آینده چی میشه اما امیدم به خدا انشاالله باهم میریم میگردیم قول عزیز دلم
امیدوارم وقتی بزرگ شدی قدر هر لحظه این دوران بدانی.
من که همه نیرو امروزم از آن دوران است امیدوارم کسی هم که میخواهد همسفر همه عمرم باشد
خوش اخلاق باشد و مهربان باشه بتوانیم محمد جان بعد از این هم حسابی باهم خوش بگذرانیم
و امیدوارم هیچ کس هیچکس نتوانه محمد قند عسل از خاله بگیره امیدوارم هم بازی زیادی خاله برات
بیاره من که بچه دوست هستم امیدوارم بابای بچه ام همینطوری باشه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی